بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 0
کل بازدید : 9941
کل یادداشتها ها : 12
به خاطر نگاه سرد و تلخ تو
هوای رفتن کرده دلم
به تمنای نگاهی گرم
در پی عشقی بی پایان
مقصدم ؟!نا معلوم
شاید از این دنیا
شاید از این شهر
شاید هم از این فضایی که نفس های تو در آن
نفسم را تنگ کرده
هوای رفتن کرده دلم
هوس هوای تازه در سر دارد
هوایی که پر از عطر گل و گرم ازمحبت باشد
هوای رفتن کرده دلم
به شهری که مردمش از عشق میمیرند و از عشق جان میگیرند
به شهری که در آن امواج وفا جاری باشد
عشق را نه گدایی می کنند نه صدقه می دهند
حرفشان !!!نگاه
لبخندشان لبریز از شور و شعف
هوای رفتن کرده دلم
به هر جا ،جز دل تو
راستی تو دلی هم داری ؟
وقت تنگ است باید بروم
میترسم از تنها ماندن
از نفس هایی که به شمارش افتادند
از پرسش های تو که می گویی به کجا ؟
و پاسخ من این است
.به جایی که تو نباشی ،هوای رفتن کرده دلم
...............................................................................................
.این دلنوشته رو حدود هفت ماه پیش ،توی ایام عید گفتم،امیدوارم خوشتون بیاد
راستی نظر یادتون نره بر و بچ تا بعد
بووووووس. بای